قاب زیبای پنجره اگر به خانه ی من امدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از ان به ازدحام کوچه ی خوشبختی بنگرم...
| ||
|
[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:فروغ فرخ زاد, ] [ 19:49 ] [ Emily&fa ]
[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:فروغ فرخ زاد, ] [ 19:37 ] [ Emily&fa ]
و این منم ..... ایمان بیاوریم شاید حقیقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ... ادامه مطلب [ جمعه 18 فروردين 1391برچسب:فروغ فرخ زاد, ] [ 13:32 ] [ Emily&fa ]
حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود
من به آنان گفتم: آفتابی لب درگاه شماست كه اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد و به آنان گفتم: سنگ آرایش كوهستان نیست ... همچنانی كه فلز ، زیوری نیست به اندام كلنگ در كف دست زمین گوهر ناپیدایی است كه رسولان همه از تابش آن خیره شدند پی گوهر باشید ، لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید و من آنان را ، به صدای قدم پیک بشارت دادم و به نزدیکی روز ، و به افزایش رنگ به طنین گل سرخ ، پشت پرچین سخن های درشت... این شاخه نازک سرنوشت تحمل وزن هردوتایمان را نداشت...! بلاخره یک روز می شکست! شاید این تنها دلیلی بود که من دست هایم را ول کردم واز چشمهایت افتادم....!! درخت ها مرا به یاد تو می اندازند! آدم ها می آیند زیر سایه آرامش بخشت ات درد دل می کنند... می گریند... و زخمی یادگار بر قلبت می نهند و می روند....!!! [ سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:خسرو گلسرخی, ] [ 17:16 ] [ Emily&fa ]
تو سفر خواهی کرد با دو چشم مطمئن تر از نور با دو دست راستگوتر از همه ی آینه ها خواب دریای خزر را به شبِ چشمانت می بخشم ... موج ها . زیر پایت همه قایق هستند ماسه ها ، در قدمت می رقصند من تو را در همه ی آینه ها می بینم روبرو در خورشید پشتِ سر شب در ماه من تو را تا جایی خواهم برد که صدایی از جنگ و خبرهایی کذایی از ماه لحظه هامان را زایل نکند من تو را از همه آفاق جهان خواهم برد ... ادامه...... ادامه مطلب [ سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:خسرو گلسرخی, ] [ 17:2 ] [ Emily&fa ]
من آن شراب زده عاشقم ،
تو آن معشوق
که از صراحی چشمت مدام می نوشم "
بیا به پیش من ای دوست
- زمانه دشمن خوست ادامه.......................
ادامه مطلب [ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:" حمید مصدق ", ] [ 11:1 ] [ Emily&fa ]
بعد از تو من زنده ام گاهی گاهی به همین صبح و شام بی دلیل من زنده ام گاهی راه میروم بی هر منزلی که هست و حرف می زنم با خودم از سوال از چرا از چه طور من چه طور...؟! آن همه واژه آن همه وبا من چه طور زنده ام هنوز؟! بعداز تو من هنوز گاهی زنده ام به خواب به خانه به خیابان و خاموشم وآرام و بی فراق ام از بودن که یعنی چه و از نبودن که چرا!! ................ من هستم هنوز به اسم به شنیدن به احتمال به امید. ....................... من سالهاست که از اشتیاق تو در ملاقات مویه مرده ام. تگاه نکن که شاعرم هنوز این مرده من است ........ شاید ایستگاهی جایی لا به لای ازدحام بلکه اسمی اشاره ای علامتی شاید..! حالا بعد از آن حیرت همه گیر هنوز هم می خواهم به یادت بیاورم اما سالهاست که این دل بریده .......ساکت است.... [ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:سید علی صالحی, ] [ 10:14 ] [ Emily&fa ]
رفتار من عادی است دیشب برای اولین بار ادامه................ ادامه مطلب [ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:از قیصر امین پور, ] [ 18:30 ] [ Emily&fa ]
من از ميان همهی شما [ یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:سید علی صالحی, ] [ 22:30 ] [ Emily&fa ]
میترسم، مضطربم میآيی همسفرم شوی؟ [ یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:سید علی صالحی, ] [ 22:26 ] [ Emily&fa ]
[ یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:علی صالحی, ] [ 22:13 ] [ Emily&fa ]
در انتهای هر سفر
در ايينه
دار و ندار خويش را مرور می کنم
اين خاک تيره اين زيمن
پايوش پای خسته ام
اين سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرين سفر
در ايينه به حز دو بيکرانه کران
به جز زمين و آسمان
چيزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا نديده ای مرا..... ؟ [ یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:حسین پناهی, ] [ 22:2 ] [ Emily&fa ]
جا مانده است چيزی جايی که هيچ گاه ديگر هيچ چيز جايش را پر نخواهد کرد نه موهای سياه و نه دندانهای سفيد.......
خورشيد جاودانه می درخشد در مدار خويش مانيم که يا جای پای خود می نهيم و غروب می کنيم هر پسين اين روشنای خاطر آشوب در افق های تاريک دوردست نگاه ساده فريب کيست که همراه با زمين مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟ ای راز ای رمز ای همه روزهای عمر مرا اولين و آخرين........
[ شنبه 13 اسفند 1390برچسب:حسین پناهی, ] [ 21:10 ] [ Emily&fa ]
حق با تو بود می بايست می خوابيدم اما چيزی خوابم را آشفته کرده است
صحرا به صحرا و بهار به بهار دانه دانه بنفشه های وحشی را يک دسته می کردم عشق را چگونه می شود نوشت در گذر اين لحظات پرشتاب شبانه .... وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش ميدادم که در آن دلی می خواند من تو را او را کسی را دوست می دارم.......
ادامه مطلب [ شنبه 13 اسفند 1390برچسب:حسین پناهی, ] [ 21:5 ] [ Emily&fa ]
با تو
بی تو
همسفر سايه خويشم وبه سوی بی سوی تو می ايم معلومی چون ريگ مجهولی چون راز معلوم دلی و مجهول چشم من رنگ پيراهن دخترم را به گلهای ياد تو سپرده ام و کفشهای زنم را در راه تو از ياد برده ام ای همه من ککل زرتشت سايه بان مسيح به سردترين ها مرا به سردترين ها برسان
[ شنبه 13 اسفند 1390برچسب:حسین پناهی, ] [ 21:1 ] [ Emily&fa ]
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد
و باز می شود بسوی و سعت این مهربانی مکرر آبی رنگ
ادامه........
ادامه مطلب [ پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:فروغ فرخزاد, ] [ 13:40 ] [ Emily&fa ]
نیست یاری تا بگویم راز خویش
ناله پنهان کرده ام در ساز خویش
چنگ اندوهم، خدا را، زخمه ای
زخمه ای، تا برکشم آواز خویش
بر لبانم قفل خاموشی زدم
با کلیدی آشنا بازش کنید
کودک دل رنجه دست جفاست
با سر انگشت وفا نازش کنید ... ادامه مطلب [ پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:فروغ فرخزاد, ] [ 13:31 ] [ Emily&fa ]
□ بوی باران بوی سبزه بوی خاک آسمان آبی و ابر سپید عطر نرگس رقص باد خلوت گرم کبوترهای مست خوش به حال روزگارا خوش به حال چشمه ها و دشت ها خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز ای دل من گرچه در این روزگار نقل و سبزه در میان سفره نیست
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم گر نکوبی شیشه غم را به سنگ ادامه مطلب [ جمعه 29 اسفند 1390برچسب:از فریدون مشیری, ] [ 1:1 ] [ Emily&fa ]
زرد و نیلی و بنفش ........ ادامه مطلب [ جمعه 5 اسفند 1390برچسب:از فریدون مشیری, ] [ 18:43 ] [ Emily&fa ]
خداحافظ!خداحافظ! سلام خوب دیروزم
خداحافظ!خداحافظ! همیشه همدم و همراه خداحافظ!خداحافظ! عزیز خسته از تکرار خداحافظ!خداحافظ! سیه پوش سراپا نور خداحافظ غزلساز طناب و شاخه و رؤیا خداحافظ!خداحافظ! گل اردیبهشت من
آخرین برگ تمام قصه های ناتمام
خداحافظ.................................. تو رفتی شعر در تو سوخت... باغ در تو سوخت.. اما دو دست جوانت بشارت فردا هر سال سبز می شود و با شاخه های زمزمه گر در تمام خاک گل می دهد گلی به سرخی خون... [ دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:مجموعه شعر خسرو گلسرخی, ] [ 9:44 ] [ Emily&fa ]
هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم اندوه من انبوه تر از دامن الوند یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش بگذار به بالای بلند تو ببالم [ شنبه 29 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 9:39 ] [ Emily&fa ]
اين روز ها كه مي گذرد، هر روز / احساس مي كنم كه كسي در باد / فرياد مي زند
احساس مي كنم كه مرا / از عمق جاده هاي مه آلود / يك آشناي دور صدا مي زند
آهنگ آشناي صداي او / مثل عبور نور / مثل عبور نوروز / مثل صداي آمدن روز است
آن روز ناگزير كه مي آيد/ روزي كه عابران خميده / يك لحظه وقت داشته باشند / تا سر
بلند باشند / و آفتاب را / در آسمان ببينند
روزي كه اين قطار قديمي / در بستر موازي تكرار / يك لحظه بي بهانه توقف كند / تا
چشم هاي خسته خواب آلود / از پشت پنجره / تصوير ابرها را در قاب / و طرح واژگونه جنگل را / در آب بنگرند.. ادامه...... ادامه مطلب [ شنبه 29 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 8:34 ] [ Emily&fa ]
اي عشق، اي ترنم نامت ترانه ها معشوق آشناي همه عاشقانه ها اي معني جمال به هر صورتي كه هست مضمون و محتواي تمام ترانه ها با هر نسيم، دست تكان مي دهد گلي هر نامه اي ز نام تو دارد نشانه ها هر كس زبان حال خودش را ترانه گفت: گل با شكوفه، خوشه گندم به دانه ها شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز دريا به موج و موج به ريگِ كرانه ها باران قصيده اي است تر و تازه و روان آتش ترانه اي به زبان زبانه ها اما مرا زبان غزلخواني تو نيست شبنم چگونه دم زند از بي كرانه ها كوچه به كوچه سر زده ام كوبه كوي تو چون حلقه در به در زده ام سر به خانه ها يك لحظه از نگاه تو كافي است تا دلم سودا كند دمي به همه جاودانه ها [ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 10:35 ] [ Emily&fa ]
غنچه با دل گرفته گفت: «زندگي، لب ز خنده بستن است گوشه اي درون خود نشستن است.» گل به خنده گفت: « زندگي شكفتن است با زبان سبز راز گفتن است.» گفتگوي غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش مي رسد... تو چه فكر مي كني؟ راستي كدام يك درست گفته اند؟ من كه فكر مي كنم گل به راز زندگي اشاره كرده است هر چه باشد او گل است گل يك دو پيرهن بيش تر ز غنچه پاره كرده است! [ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 10:27 ] [ Emily&fa ]
در كتاب چار فصل زندگي
صفحه ها پشت سرِ هم مي روند هر يك از اين صفحه ها ، يك لحظه اند لحظه ها با شادي و غم مي روند آفتاب و ماه ، يك خط در ميان گاه پيدا، گاه پنهان مي شوند شادي و غم نيز هر يك لحظه اي بر سر اين سفره مهمان مي شوند
گاه اوج خنده ي ما گريه است گاه اوج گريه ي ما خنده است گريه ، دل را آبياري مي كند خنده ، يعني اين كه دل ها زنده است زندگي، تركيب شادي با غم است دوست مي دارم من اين پيوند را گر چه مي گويند : شادي بهتر است دوست دارم گريه با لبخند را [ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 10:22 ] [ Emily&fa ]
[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:دست نوشته ای از قیصر امین پور, ] [ 9:50 ] [ Emily&fa ]
[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:دست نوشته ای از قیصر امین پور , ] [ 9:49 ] [ Emily&fa ]
همچون“قطره ای بر نیلوفر“، شبنمی افتاده به چنگ شب حیات، آرام و بی نشان، در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ. نسشته ام و چشم های خاموشم را به لب های کبود مشرق دوخته ام… پرستوهای بی بهار من! قاصدک های آواره در باد، باز گردید! [ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:علی شریعتی , ] [ 11:1 ] [ Emily&fa ]
در برابر وحشی ترین تازیانه ها،
سکوت مردانه و غرورآمیز مرد نباید بشکند. در برابر هیچ دردی، لب مرد به شِکوه نباید آلوده گردد. من از نالیدن بیزارم. سنگین ترین دردها و خشن ترین ضربه های آفرینش، تناه می توانند مرا به سکوت وادارند. نالیدن،زاریدن،گله کردن،شکایت،بد است! [ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:علی شریعتی, ] [ 10:58 ] [ Emily&fa ]
هيچ وقت هيچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد امشب دلی کشيدم شبيه نيمه سيبی که به خاطر لرزش دستانم در زير آواری از رنگ ها ناپديد ماند [ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:حسین پناهی, ] [ 10:47 ] [ Emily&fa ]
به ساعت نگاه مي كنم: [ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:حسین پناهی, ] [ 10:39 ] [ Emily&fa ]
حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست [ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:هوشنگ ابتهاج, ] [ 10:20 ] [ Emily&fa ]
به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:هوشنگ ابتهاج, ] [ 10:15 ] [ Emily&fa ]
به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر هر کسی در دل من جای خودش را دارد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها [ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:فاضل نظری, ] [ 10:6 ] [ Emily&fa ]
بی کران : [ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:سید علی صالحی, ] [ 11:22 ] [ Emily&fa ]
کم نیستند شادی ها [ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:سید علی صالحی, ] [ 11:17 ] [ Emily&fa ]
چشم هایش : [ شنبه 22 بهمن 1390برچسب: سید علی صالحی, ] [ 11:15 ] [ Emily&fa ]
[ چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:از قیصر امین پور , ] [ 13:30 ] [ Emily&fa ]
به سراغ من اگر می آیید، پشت هیچستانم. پشت هیچستان جایی است. پشت هیچستان رگ های هوا، پر قاصدهایی است که خبر می آرند، از گل واشده دور ترین بوته خاک. روی شن ها هم، نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح به سر تپه معراج شقایق رفتند. پشت هیچستان، چتر خواهش باز است: تا نسیم عطشی در بن برگی بدود، زنگ باران به صدا می آید. آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است. *** به سراغ من اگر می آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بر دارد چینی نازک تنهایی من [ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:سهراب سپهری, ] [ 22:51 ] [ Emily&fa ]
ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن
ادامه.... ادامه مطلب [ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:شعر پروین اعتصامی, ] [ 22:26 ] [ Emily&fa ]
ای معنای انتظار یک لحظه بایست دیوانه شدن به خاطرت کافی نیست ! یک لحظه بایست و یک جمله بگو تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست ؟
فهمیدن عشق را چه مشکل کردند ما را ز درون خویش غافل کردند انگار کسی به فکر ماهی ها نیست سهراب بیا که آب را گل کردند ادامه.... ادامه مطلب سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک ادامه.... ادامه مطلب [ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:مهدی اخوان ثالث , ] [ 17:52 ] [ Emily&fa ]
شعر تکان دهنده و دردناک ((دردواره)) از قیصر امین پور دردهای من ادامه... ادامه مطلب [ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور , ] [ 17:35 ] [ Emily&fa ]
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |