قالب پرشین بلاگ


قاب زیبای پنجره
اگر به خانه ی من امدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از ان به ازدحام کوچه ی خوشبختی بنگرم...
نويسندگان
آخرين مطالب

باز امشب ای ستاره‌ی تابان نیامدی
باز ای سپیده‌ی شب هجران نیامدی
شمعم شکفته بود که خندد به روی تو
افسوس ای شکوفه‌ی خندان نیامدی
زندانی تو بودم و مهتاب من چرا
باز امشب از دریچه‌ی زندان نیامدی

.....

 


ادامه مطلب
[ شنبه 10 دی 1390برچسب:, ] [ 15:0 ] [ Emily&fa ]

 

حرفهای ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی:
                 وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی  !


پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود

 

 

آی...

ناگهان 
           چقدر زود
                         دیر می شود!   


[ شنبه 10 دی 1390برچسب:, ] [ 14:51 ] [ Emily&fa ]

    زن عشق می کارد و کینه درو می کند                               

                              
می تواند تنها یک همسر داشته باشد . . . و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!

برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است . . .

و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانون گذار میتوانی ازدواج کنی!

...


ادامه مطلب
[ شنبه 10 دی 1390برچسب:, ] [ 11:29 ] [ Emily&fa ]
عکس از ناخن های آرایش شده و  طرح دار  nail photo
ادامه تصاویر.....

ادامه مطلب
[ شنبه 10 دی 1390برچسب:, ] [ 9:45 ] [ Emily&fa ]

روزی بزرگان ایرانی وموبدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند که برای ایران زمین نیایش کندو ایشان اینگونه فرمود :

 

خداوندا ، اهورا مزدا ، ای بزرگ آفریننده این سرزمین بزرگ، سرزمینم ومردمم را از دروغ  و دروغگویی به دور بدار...!

پس از اتمام نیایش عده ای در فکر فرو رفتند و از شاه ایران پرسیدند که چرا این گونه  نیایش نمودید؟!

ادامه.....


ادامه مطلب
[ جمعه 9 دی 1390برچسب:, ] [ 11:47 ] [ Emily&fa ]

شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟

استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد
داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی...
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی ؟

ادامه مطلب
[ جمعه 9 دی 1390برچسب:, ] [ 11:21 ] [ Emily&fa ]

· من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..

· وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

معشوق‌ من‌ چنان‌ لطیف‌ است‌ که‌ خود را به‌ “بودن‌” نیالوده‌ است،‌ که‌ اگر جامه‌ی‌ وجود بر تن‌ می‌کرد، نه‌ معشوق‌ من‌بود.

…اگر عشق از انسان گرفته شود، وی به صورت یک موجود منفرد و منجمدی در می‌آید که فقط به درد دستگاه‌های تولیدی می‌خورد…”

ادامه......


ادامه مطلب
[ جمعه 9 دی 1390برچسب:, ] [ 10:45 ] [ Emily&fa ]

فنگ شويي پيروي از خرافات و موهوم پرستي هاي چين باستان نيست، مديتيشن و تمرين روحي نيست، روشي زودگذر و دوره اي نيست، جادو هم نيست،بلكه هنري است ساده، انعطاف پذير و ملموس براي افزايش نشاط، آرامش و تعادل در زندگي روزمره كه با انواع سبك هاي دكوراسيون سازگاري دارد....

به كمك فنگ شويي فضاي داخلي خانه را اصلاح كنيد و انرژي هاي مثبت را به جريان اندازيد.

خانه شما از اين پس مظهر آسايش، آرامش و نشاط خواهد بود.

فنگ شويي (در لغت به معناي باد و آب) هنر چيدمان محيط براي ايجاد تعادل و هماهنگي بهتر ميان انرژي هايي است كه ما را احاطه كرده اند.

اصول فنگ شويي از چند هزار سال پيش بارها مورد تجربه قرار گرفته و هنوز با زندگي هاي پراضطراب و خانه هاي مدرن ما مطابقت دارد.

از نظر فنگ شويي با ايجاد تعادل ميان پنج عنصر بنيادي (چوب، آتش، خاك، آهن و آب) مي توان نظم لازم براي تغيير انرژي يك مكان را ايجاد كرد و با تقويت انرژي حياتي مكان ها «چي» مانع از نشر انرژي هاي منفي و امواج مخرب شد.

زماني كه توده هاي انرژي راكد را آزاد مي سازيم و به آنها جهت مي دهيم تا بدون محصور شدن جريان يابند درمي يابيم كه احساس آرامش، آسودگي و همچنين اعتماد به نفس بيشتري داريم...

ادامه مطلب رو بخونید و صبور باشید...!!!!!!!!!!!!


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, ] [ 19:8 ] [ Emily&fa ]

مردان در صید عشق به وسعت نامنتهایی نامردند گدایی عشق میکنند تا زمانیکه مطمئن به تسخیر قلب زن نشدند اما همین که مطمئن شوند مردانگی رادر کمال نامردی به جا میاورند......... !               

"شریعتی"

 
[ پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, ] [ 9:48 ] [ Emily&fa ]

ابتدا "شما"بودم!

بعد،

"عزیز دلت"شدم!!

و امروز

دوباره" شما"شده ام!!

درست مثل وقتی که خواب می بینی و

صبح

باز می گردی سر جای اولت!!!

گیلاس آبی

[ پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, ] [ 9:48 ] [ Emily&fa ]

بنفش رنگي بسيار قوي است كه از آن به عنوان نماد ثروث و موفقيت در امورمالي ياد مي‌شود. وفاداري و موقعيت اجتماعي قابل توجه از ديگر خصيصه‌هاي اين رنگ هستند. بنفش همچنين به دليل اينكه در بيشتر گل‌ها ديده مي‌شود، رنگي است كه از آن به زندگي و انرژي هم تعبير مي‌شود.

ادامه مطلب....


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:, ] [ 23:13 ] [ Emily&fa ]
 

 مرد جواني از سقراط پرسيد راز موفقيت چيست؟ سقراط به او گفت: "فردا به كنار نهر آب بيا تا ‌راز موفقيت را به تو بگويم." صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به كنار رود رفت.
سقراط از او خواست كه دنبالش به راه بيفتد. جوان با او به راه افتاد. به لبه رود رسيدند و ‌به آب زدند و آنقدر پيش رفتند تا آب به زير چانه آنها رسيد. ‌ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زير آب فرو برد.
جوان نوميدانه تلاش كرد خود را رها كند، امّا سقراط آنقدر ‌قوي بود كه او را نگه دارد. مرد جوان آنقدر زير آب ماند كه رنگش به كبودي گراييد و بالاخره توانست خود را ‌خلاصي بخشد.

‌همين كه به روي آب آمد، اولين كاري كه كرد آن بود كه نفسي بس عميق كشيد و هوا را به اعماق ريه‌اش فرو فرستاد. سقراط از او پرسيد "زير آب چه چيز را بيش از همه مشتاق بودي؟" گفت، "هوا." ‌سقراط گفت: "هر زمان كه به همين ميزان كه اشتياق هوا را داشتي موفقيت را مشتاق بودي، ‌تلاش خواهي كرد كه آن را به دست بياوري؛ موفقيت راز ديگري ندارد".

 

[ چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:, ] [ 22:51 ] [ Emily&fa ]
[ چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:, ] [ 10:9 ] [ Emily&fa ]

عکسهای زیبا از گالری عکس خانوداگی بچه ها با پدرمادر

طریقه گرفتن آلبوم های عکس خانوادگی برای داشتن یه آلبوم زیبا را در این مجموعه ببینید

gallery albume pictures of baby's with parent

 

آلبوم عکس بچه ها با پدر و مادر childs and parent

 

آلبوم عکس بچه ها با پدر و مادر childs and parent

ادامه مطلب
[ سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, ] [ 22:12 ] [ Emily&fa ]
آلبوم عکسهای بچه با پدر و مادرش
ادامه......

ادامه مطلب
[ سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, ] [ 22:7 ] [ Emily&fa ]
عکس از ساحل دریا Beach wallpapers

عکس از ساحل دریا Beach wallpapers

ادامه تصاویر زیباتر...................


ادامه مطلب
[ سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, ] [ 21:48 ] [ Emily&fa ]
ادامه...............

ادامه مطلب
[ سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, ] [ 21:32 ] [ Emily&fa ]

من از تو مي مردم

امّا تو زندگاني من بودي

تو با من مي رفتي

تو در من مي خواندي

وقتي كه من خيابانها را

بي هيچ مقصدي مي پيمودم

تو با من مي رفتي

تو در من مي خواندي

...............

ادامه شعر....


ادامه مطلب
[ سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, ] [ 13:0 ] [ Emily&fa ]

میان تاریکی

ترا صدا کردم

سکوت بود و نسیم

که پرده را می برد

.......

ادامه......


ادامه مطلب
[ سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, ] [ 12:53 ] [ Emily&fa ]

 

همه ي هستي من آيه ي تاريكي است

كه تو را در خود تكراركنان

به سحرگاه شكفتن ها و رستن هاي ابدي خواهد برد

من در اين آيه تو را آه كشيدم ، آه

من در اين آيه تو را

به درخت و آب و آتش پيوند زدم

...

ادامه شعر...

 


ادامه مطلب
[ سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, ] [ 12:46 ] [ Emily&fa ]


منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست می دارم

تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می گوید ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را، آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست می دارم

تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می گوید ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را، آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگی طی کن عزیزا، من خدایی خوب میدانم تو دعوت کن مرا با خود به اشکی .

یا خدایی، میهمانم کن که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم طلب کن خالق خود را

. بجو مارا، تو خواهی یافت که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی، عالمی دارد تویی زیباتر از خورشید زیبایم.

تویی والاترین مهمان دنیایم. که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت وقتی تو را من آفریدم، بر خودم احسنت میگفتم مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی، ببینم من تورا از درگهم راندم؟ که میترساندت از من؟

رها کن آن خدای دور آن نامهربان معبود، آن مخلوق خود را. این منم پروردگار مهربانت. خالقت.

اینک صدایم کن مرابا قطره اشکی به پیش آور دو دست خالی خود را.

با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم غریب این زمین خاکی ام.

آیا عزیزم حاجتی داری؟ بگو، جزمن کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن.

بدان آغوش من باز است قسم بر عاشقان پاک با ایمان قسم بر اسبهای خسته در میدان تو را در بهترین اوقات آوردم قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور قسم بر اختران روشن

اما دور، رهایت من نخواهم کرد

برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو میگوید ترا در بیکران دنیای تنهایان، رهایت من نخواهم کرد ..........
سهراب سپهری
(واقعا زیباست درود بر سهراب)
[ دو شنبه 5 دی 1390برچسب:, ] [ 17:41 ] [ Emily&fa ]

خدا همان است که پیش روی ماست

 

ناتانائیل ٬ آرزو مکن که خدار ا

 

در جایی جز همه جا بیابی .

 

هر مخلوقی نشانی از خداست

 

و هیچ مخلوقی او را هویدا نمی سازد.

 

هماندم که مخلوقی نظر ما را به خویشتن منحصر کند

 

ما را از خدا بر می گرداند.

 

 خداوند همان است که پیش روی ماست.

 

" مائده های زمینی "

 

(آندره ژید )

[ شنبه 3 دی 1390برچسب:, ] [ 10:27 ] [ Emily&fa ]

مي نويسم مي نويسم از تو تا تن كاغذ من جا دارد

با تو از حادثه ها خواهم گفت

گريه اين گريه اگر بگذارد

با تو از روز ازل خواهم گفت

فتح معراج ازل كافي نيست با تو از اوج غزل خواهم گفت

مي نويسم همه هق هق تنهايي را تا تو از هيچ به آرامش دريا برسي تا در همهمه همراه سكوتم باشي

به حريم خلوت عشق تو تنها برسي

مي نويسم از تو تا تن كاغذ من جا دارد

مي نويسم همه با تو بودن ها را تا تو از خواب مرا به تو بودن ببري تا تو تكيه امن خستگي ها باشي

تا مرا باز به ديدار خود من ببري مي نويسم مي نويسم از تو تا تن كاغذ من جا دارد.................

[ شنبه 3 دی 1390برچسب:, ] [ 10:24 ] [ Emily&fa ]

 

 
خیلی زیاد درگیر روزمرگی زندگی شده ایم.
اگر کمی از بالاتر به زندگی نگاه کنیم زندگی فقط به اندازه نگاه کردن به این عکس طول میکشد......
[ شنبه 3 دی 1390برچسب:, ] [ 9:55 ] [ Emily&fa ]

 

  دفتر عمر مرا٬

با وجود تو شکوهی دیگر٬

رونقی دیگر هست

می توانی تو به من٬

زندگانی بخشی٬

یا بگیری از من٬

آنچه را می بخشی.

[ شنبه 3 دی 1390برچسب:, ] [ 9:16 ] [ Emily&fa ]

فــاضل نــظری

بـه نسـیمی هـمه ی راه بـه هـم می ریـزد

کـی دل سنگ تـو را آه بـه هـم می ریـزد

سنگ در بـرکه می انـدازم و می پنـدارم

با همـین سنـگ زدن مـاه بـه هـم می ریـزد

عـشق ، بـر شانـه ی هـم چـیدن چـندیـن سنـگ است

گـاه می مـاند و نـاگـاه به هم می ریـزد

آن چـه را عـقل بـه یـک عـمر به دست آورده است

دل بـه یـک لحـظه ی کـوتـاه به هـم می ریزد

آه ! یـک روز هـمین آه تـو را مـی گـیرد

گـاه یک کـوه به یـک کـاه بـه هـم می ریـزد

[ شنبه 3 دی 1390برچسب:, ] [ 9:15 ] [ Emily&fa ]

غربت

 


ماه بالاي سر آبادي است،
اهل آبادي در خواب.
روي اين مهتابي، خشت غربت را مي بويم.
باغ همسايه چراغش روشن،
من چراغم خاموش،
ماه تابيده به بشقاب خيار ، به لب كوزه آب.


غوك ها مي خوانند.
مرغ حق هم گاهي.

كوه نزديك من است: پشت افراها ، سنجدها.
و بيابان پيداست.
سنگ ها پيدا نيست، گلچه ها پيدا نيست.
سايه هايي از دور ، مثل تنهايي آب ، مثل آواز خدا پيداست.

نيمه شب با يد باشد.
دب آكبر آن است: دو وجب بالاتر از بام.
آسمان آبي نيست، روز آبي بود.

ياد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قيسي بخرم.
ياد من باشد فردا لب سلخ، طرحي از بزها بردارم،
طرحي از جاروها، سايه هاشان در آب.
ياد من باشد، هر چه پروانه كه مي افتد در آب، زود از آب در آرم.

ياد من باشد كاري نكنم ، كه به قانون زمين بر بخورد .
ياد من باشد فردا لب جوي ، حوله ام را هم با چوبه بشويم.
ياد من باشد تنها هستم.

ماه بالاي سر تنهايي است.

[ جمعه 2 دی 1390برچسب:, ] [ 21:16 ] [ Emily&fa ]

صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
 که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش
 من از طعم تصنیف درمتن
ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد
 و خاصیت عشق این است
 کسی نیست
 بیا زندگی را بدزدیم آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم
بیا زودتر چیزها
را ببینیم
ببین عقربک های فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردی بدل می کنند
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را
 مرا گرم کن
و یک بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد
و باران تندی گرفت
 و سردم شد آن وقت در پشت
یک سنگ
اجاق شقایق مرا گرم کرد
در این کوچه هایی که تاریک هستند
 من از حاصل ضرب تردید و کبریت می ترسم
من از سطح سیمانی قرن می ترسم
 بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است
مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد
مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات
اگر کاشف معدن صبح آمد صدا کن مرا
 و من در طلوع گل یاسی از پشت انگشت های تو بیدار خواهم شد
 و آن وقت
حکایت کن از بمبهایی که من خواب بودم و افتاد
حکایت کن از گونه هایی که من خواب بودم و تر شد

بگو چند مرغابی از روی
دریا پریدند
در آن گیر و داری که چرخ زره پوش از روی رویای کودک گذر داشت
قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست
بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد
چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد
چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید
و آن وقت
من مثل ایمانی از تابش استوا گرم
 ترا در سر آغاز یک باغ خواهم نشانید

[ جمعه 2 دی 1390برچسب:, ] [ 21:12 ] [ Emily&fa ]

میوه,هنرنماییمیوه,هنرنمایی

بقیه عکسها در ادامه ی مطلب

 

 


ادامه مطلب
[ جمعه 2 دی 1390برچسب:, ] [ 17:7 ] [ Emily&fa ]
این قرار داد

تا ابد میان ما

برقرار باد

چشمهای من به جای دست های تو !

من به دست تو

                     آب می دهم

تو به چشم من

                    آبرو بده !

من به چشم های بی قرار تو

قول می دهم ریشه های ما به آب

شاخه های ما به آفتاب می رسد

ما دوباره سبز می شویم !

[ پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:, ] [ 21:30 ] [ Emily&fa ]
صفحه قبل 1 ... 9 10 11 12 13 ... 16 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

########## هم موسم بهار طرب خیز بگــــــــــذ رد/ هم فصل ناملایم پاییز بگــــــــــــــــذ رد/ گر نا ملایمی به تو کرد از قـضــــــــــا خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد
امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 1392
بازدید کل : 61305
تعداد مطالب : 452
تعداد نظرات : 89
تعداد آنلاین : 1





تبادل لینک

خرید بک لینک