قالب پرشین بلاگ


قاب زیبای پنجره
اگر به خانه ی من امدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از ان به ازدحام کوچه ی خوشبختی بنگرم...
نويسندگان
آخرين مطالب
 
دختر و پسر قبل از ازدواج باید تکلیف یک سری از شرایط و ملاک‌ها را به صورت قاطعانه روشن کنند. «مهدی دوایی» دکترای روانشناسی و عضوهیات علمی پژوهشکده علوم شناختی در این‌باره به برنا می‌گوید: دختر و پسرها قبل از ازدواج باید 8 موضوع برای زندگی مشترک خود در نظر گرفته و برایشان مهم باشد.
 

ادامه...


ادامه مطلب
[ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 11:57 ] [ Emily&fa ]

گاهی از اینکه می بینیم کسی همچنان در یک رابطه ناسالم و عذاب آور مانده و قصد تمام کردن آن را ندارد تعجب می کنیم. گاهی هم خودمان را می یابیم که با اینکه ته دلمان می دانیم در رابطه ناسالمی گرفتار شده ایم، اما توانایی خارج شدن از آن را نداریم.

متاسفانه بیرون آمدن از روابط عاطفی ناسالم به این سادگی نیست که ما متوجه نقاط ضعف شویم و خیلی منطقی با هم خداحافظی کنیم. اما داشتن آگاهی از اینکه چرا نمی توانید رابطه را تمام کنید می تواند کمک بزرگی برای برخورد منطقی تر با این قضیه باشد.

ادامه.....

ادامه مطلب
[ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 11:47 ] [ Emily&fa ]

به که باید دل داد ؟

به که باید پیوست ؟
و به چشمان که باید خندید ؟!
به نسیم گذرا؟!
به گل اطلسی و یاس سپید
به کبوتر حرم
یا به مهتاب خدا ؟

ادامه....


ادامه مطلب
[ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:19 ] [ Emily&fa ]

صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن نگاه عجیبی است

...


بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را
و آن وقت من مثل ایمانی از تابش استوا گرم
تو را در سر آغاز یک باغ خواهم نشانید

ادامه


ادامه مطلب
[ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:سهراب, ] [ 18:16 ] [ Emily&fa ]

تمام قصه همین بود .........
از با تو گفتن
هیچ کس نمی خواهد حکایت تو را
که چه بر تو گذشت
چون تو با سکوتی بدون تردید رفتی

خواهشم از تو این است ....
که همیشه در قلبم بمانی برای همیشه
نگذار که در حصار تمنا فرو روم
همیشه گفته ام
من هستم و سکوت تو

سکوتت برای من مثل مرگ است .......
و من این حصار سکوت را در هم میشکنم
تا شاید باورت شودکه همیشه به یادت خواهم بود ........

[ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:14 ] [ Emily&fa ]

خانه ای ساخته ام

پلکانش همه مهر

دربهایش احساس

....

او تو را می خواهد

نغمه اش شیوا کن

خانه اش زیبا کن

ادامه...


ادامه مطلب
[ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:سهراب, ] [ 18:12 ] [ Emily&fa ]



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


1. در زندگی و معاشرت با دیگران، نرم افزار باشیم نه سخت افزار.

2.
در سایت زندگی، همیشه لینکِ (Mohabbat) داشته باشیم و هیچگاه برای این سایت، فیلتر نگذاریم.

3.
برای پسوند فایل زندگی اجتماعی و خانوادگی، از سه کاراکتر "ع"، "ش" و "ق" استفاده کنیم.

4.
هیچگاه قفل سی دی قلب مردم را نشکنیم. که "تا توانی دلی به دست آور، دل شکستن هنر نمی‏باشد".

5.
چنانچه در کاری شکست خوردیم آن را "shut down" نکنیم بلکه آن را "restart" کنیم.
ادامه...........


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 20:54 ] [ Emily&fa ]

تو چای می نوشی.

غافل از اینکه کسی اینجاست

که به فنجان درون دست هایت هم

حسادت می کند.......!!!

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:گیلاس آبی, ] [ 9:59 ] [ Emily&fa ]

مهربانی و دلجویی هایت به کنار

اما

عزیز من.....

یک قلب شکسته

با چسب زخم خوب نمی شود..........!!

 

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:گیلاس آبی, ] [ 9:54 ] [ Emily&fa ]

را ه ها بی وفا نیستد!

این مسافرانند که گاهی

فراموش می کنند

اولین محل عزیمتشان را....!!!!!

 

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:گیلاس آبی, ] [ 9:51 ] [ Emily&fa ]

ای شب از رؤیای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک

......


درد تاریکی ست، درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن

....
ای مرا با شور شعر آمیخته
اینهمه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم، شعرم به آتش سوختی ...

ادامه.....
آرامگاه فروغ فرخزاد

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

ادامه..........


ادامه مطلب
[ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:13 ] [ Emily&fa ]

داستان کوتاه و بسیار خواندنی و پند آموز ( حتما بخوانید )

http://komakamkonkhoda.persiangig.com/image/kh5.jpg

 

یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمیگشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود.
اون زن برای او دست
تکان داد تا متوقف شود.
اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.
زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .
وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب
صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید:” من چقدر باید بپردازم؟”


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:35 ] [ Emily&fa ]


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/0/0d/%DA%86%D8%B1%DA%86%DB%8C%D9%84.jpg

اسمش فلمینگ بود . کشاورز اسکاتلندی فقیری بود. یک روز که برای تهیه معیشت خانواده بیرون رفت، صدای فریاد کمکی شنید که از باتلاق نزدیک خانه می آمد. وسایلشو انداخت و به سمت باتلاق دوید.اونجا ، پسر وحشتزده ای رو دید که تا کمر تو لجن سیاه فرو رفته بود و داد میزد و کمک می خواست. فلمینگ کشاورز ، پسربچه رو از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد.

روز بعد، یک کالسکه تجملاتی در محوطه کوچک کشاورز ایستاد.نجیب زاده ای با لباسهای فاخر از کالسکه بیرون آمد و گفت  پدر پسری هست که فلمینگ نجاتش داد.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 18:17 ] [ Emily&fa ]

عشق یك جوشش كور است و پیوندی از سر نابینایی
اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال

عشق بیشتر از غریزه آب می‌خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع می‌كند و تا هر جا كه یك روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز هنگام با او اوج می‌گیرد

ادامه...............


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 22:30 ] [ Emily&fa ]

روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا دانشجویانش را به مبارزه بطلبد .

اوپرسید : آیا خداوند هر چیزی را که وجود دارد ، آفریده است ؟

دانشجویی شجاعانه پاسخ داد : بله.

استاد پرسید : هر چیزی را ؟

پاسخ دانشجو این بود : بله هر چیزی را.

ادامه........


ادامه مطلب
[ سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 11:42 ] [ Emily&fa ]

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

ادامه تصاویر زیباتر..................


ادامه مطلب
[ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 11:57 ] [ Emily&fa ]

به نام خدا

 
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .

بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و  محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .

زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟
تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید!!!

[ شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 20:16 ] [ Emily&fa ]

به نام خدا

قیصر، پادشاه روم به یكی از خلفای بنی عباس نوشت، ما در انجیل دیده‌ایم، هر كس سوره‌ای را بخواند كه خالی از هفت حرف باشد، خداوند جسدش را بر آتش جهنم حرام می‌كند و آن هفت حرف عبارتست از «ثاء»، «جیم»، «خاء»، «زاء»، «شین»، «ظاء» و «فاء». ما، در تورات و انجیل آن سوره را نیافته‎ایم، آیا در كتب خود چنین سوره‎ای را دارید؟ و اگر جواب مثبت است مراد از این حروف هفتگانه چیست؟

خلیفه عباسی، علماء و دانشمندان را جمع كرد و سؤال را مطرح نمود. لكن هیچ یك نتوانستند جواب سؤال را بدهند!

به ناچار سؤال را از حضرت هادی ـ علیه‎السلام ـ پرسیدند که ایشان فرمود: «آن سوره‎ای كه آنها در جستجوی آن هستند و در كتب آسمانی سابق نیافتند، در قرآن مجید موجود است و آن سوره، «سوره حمد» است كه هیچ یك از این حروف هفتگانه در آن نمی‎توان یافت.»

پرسیدند: «حكمت آن چیست؟ و این حروف علامت چیست؟»
حضرت فرمودند: «ث» اشاره به « ثبور» دارد؛ مراد از «ج» «جحیم»است؟ مقصود از «خ» «خبیث» است و «ز» اشاره به «زقوم» دارد و «ش» «شقاوت» است و مراد از «ظ» ظلمت است و «ف» اشاره به «فرقت» دارد.»

این پاسخ را برای قیصر روم فرستادند؛ چون جواب به پادشاه رسید بسیار مشعوف شد و دانست كه دین حق همان اسلام است و لذا بلافاصله به اسلام گروید.

 

[ شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 20:14 ] [ Emily&fa ]


در ۳۰ سالگی کارش را از دست داد

در ۳۲ سالگی در یک دادگاه حقوق شکست خورد

در ۳۴ سالگی مجددا ور شکست شد!

در ۳۵ سالگی که رسید,عشق دوران کودکی اش را از دست داد!

در۳۶ سالگی دچار اختلال اعصاب شد!

در ۳۸ سالگی در انتخابات شکست خورد!

در ۴۸,۴۶,۴۴ سالگی باز در انتخابات کنگره شکست خورد!!!

به۵۵ سالگی که رسید هنوز نتوانست سناتور ایالت شود!

در ۵۸ سالگی مجددا سناتور نشد!

در ۶۰ سالگی به ریاست جمهوری آمریکا برگزیده شد


نام او آبراهام لینکلن بود.........


جا نزد

هرگز جا نزنید

بازندگان آنهایی هستند که جا زدند........


[ شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 20:11 ] [ Emily&fa ]

به نام خدا

دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره . روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند . نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت .

او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید : میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟

یک دفعه کلاس از خنده ترکید بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند . اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند :
اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی...!!!

ادامه این داستان بسیار زیبا رو حتما در ادامه مطلب بخونید!


ادامه مطلب
[ شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 20:6 ] [ Emily&fa ]

دکتر محمود حسابي

بازی روزگار را نمی فهمم؛ من تو را دوست می‌دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!

 

داستان غم‌انگیز زندگی این نیست که انسان‌ها فنا می‌شوند، این است که آنان از دوست داشتن بازمی‌مانند.

همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی‌آوریم؛ پس بیاییم آن‌چه را که به دست می‌آوریم، دوست بداریم.

انسان عاشق زیبایی نمی‌شود؛ بلكه آن‌چه عاشقش می‌شود در نظرش زیباست!

انسان‌های بزرگ دو دل دارند؛ دلی که درد می‌کشد و پنهان است و دلی که می‌خندد و آشکار است.

همه دوست دارند که به بهشت بروند؛ ولی کسی دوست ندارد که بمیرد...!

 

عشق مانند نواختن پیانو است؛ ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.

دنیا آن‌قدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد؛ پس به جای آن‌که جای کسی را بگیریم، تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.

‏‏اگر انسان‌ها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است، محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می‌شود.

عشق در لحظه پدید می‌آید و دوست داشتن در امتداد زمان؛ و این اساسی‌ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن

است.

راه دوست داشتن هر چیز، درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود.

انسان چیست ؟ شنبه به دنیا می‌آید؛ یك‌شنبه راه می‌رود؛ دوشنبه عاشق می‌شود؛ سه‌شنبه شكست می‌خورد؛ چهارشنبه ازدواج می‌كند؛ پنج‌شنبه به بستر بیماری می‌افتد؛ و بالاخره جمعه می‌میرد!

فرصت‌های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چه‌قدر محدود است.

[ جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 13:17 ] [ Emily&fa ]


به چيزي كه بدون آن هم زندگي ميسر است، ارزش مده.((اريسيتپوس))

 مردم اشتباهات زندگي خود را روي هم مي ريزند و از آنها غولي به وجود مي آورند كه نامش تقدير است.((جان اوليورهاينر))

 وقتي در زندگي به داشته هايمان فكر مي كنيم، خود را خوشبخت و زماني كه به نداشته مي انديشيم، خود را بدبخت حس مي كنيم؛ پس خوشبختي ما در تصور خود ماست.((تناجيو))

 هر كس بايد راه زندگي خودش را پيدا كند و از راه زندگي خودش برود نه از راه زندگي ديگري.((آندره ژيد))

 به كسي رأي دهيد كه كمتر از همه وعده مي دهد، زيرا كمتر از ديگران، خود و شما را نااميد خواهد كرد.((برناردپاروخ))

 دانا انتظار ندارد كارهاي او مورد ستايش و تحسين قرار گيرد.((لائوتسه))

 اگر مي خواهيد در زندگي، دوستان وفادار و ياران غمخوار داشته باشيد، كم و خيلي دير با مردم دوست شويد.((هرشل))

 ده برابر زماني كه حرف مي زنيد، بخوانيد و گوش دهيد. به اين ترتيب در مسير آموختن و پيشرفت دايمي قرار مي گيريد.((جرالدمك جيني))

[ جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 13:9 ] [ Emily&fa ]


یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد

او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟

دست ها بالا رفت.او گفت:من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم

اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.

او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید چه کسی هنوز این ها را می خواهد؟

باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟

او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد

بعد آنها را برداشت و گفت:

مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را می خواهد؟

بازهم دستها بالا بودند

سپس گفت:

هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید

چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید.

اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم

و با تصمیم هایی که می گیریم و حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم .

و ما فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم

اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.

شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید.

کثیف یا تمیز،مچاله یا چین دار

شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.

ارزش ما در کاری که انجام می دهیم یا کسی که می شناسیم نمی آید

ارزش ما در این جمله است که:

 

ما که هستیم؟

هیچ وقت فراموش نکنید که شما استثنایی هستید....

[ جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 13:3 ] [ Emily&fa ]

پادشاهی، حکیمان را فرا خواند و گفت: مرا چیزی بیاموزید که اگر بسیار غمگین باشم، در آن نگاه کنم و غم دل از بین برود و اگر بسیار شاد باشم، در آن نگاه کنم و فریفته روزگار نگردم. حکیمان مدتی مشورت کردند و سرانجام، نگینی بر انگشتری او ساختند که روی آن نوشته شده بود: این نیز بگذرد......

[ جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 12:57 ] [ Emily&fa ]

شاید این داستان رو قبلا خونده باشید.1کم طولانیه  ولی واقعا زیباست.............. 
وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم.


یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می‌گفتم که در ذهنم چه می‌گذرد. من طلاق می‌خواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمی‌رسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟
 
 
 
 
ادامه......


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 12:10 ] [ Emily&fa ]

آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه ناپيداست
من به پايان دگر نينديشم
كه همين دوست داشتن زيباست
از سياهي چرا حذر كردن
شب پر از قطره هاي الماس است

......


داني از زندگي چه ميخواهم
من تو باشم ‚ تو ‚ پاي تا سر تو
زندگي گر هزار باره بود
بار ديگر تو بار ديگر تو

ادامه..............


ادامه مطلب
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:فروغ فرخزاد, ] [ 21:52 ] [ Emily&fa ]

من و تو با هم
ما ی تاریخیم
نبض فریادیم
سقف والای
مرز آزادیم
*

ما ستون های سخت بنیادیم
گندم سبز دشت آبادیم
**

من و تو با هم
از بهارانیم
ابر و بارانیم
جنگل سبز
سرو دارانیم
***

ادامه......


ادامه مطلب
[ یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:مسعود فردمنش, ] [ 20:54 ] [ Emily&fa ]

تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده، افتاده بود.
او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل را و افق را به تماشا می نشست.
سرانجام خسته و نا امید، از تخته پاره ها کلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن  بیاساید.
اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید که
کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود.
بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه در جا خشک اش زد. فریاد زد:
« خدایــــا! چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟ »
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید.
کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بود.
نجات دهندگان می گفتند:

“خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم

[ یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 20:37 ] [ Emily&fa ]

هـ

 هاراسپ ـ هاراسف هراسپ ـ هاراسپ ـ هارپاک ـ هارپاکوس =  نام و لقب در ایران بزرگ باستان،

 هاله =  دایره بخار مانند و نورانی دور ستارگان و ماه را گویند،

 هامرز ـ هاهوی ـ هباس ـ هاباس ـ هجیر =  نام و لقب در ایران باستان،

 هخامنش =  نیای سلسله هخامنشیان،  به معنی دوستدار شعور و اندیشه، هخا + منش،

 


ادامه مطلب
[ جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:1 ] [ Emily&fa ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

########## هم موسم بهار طرب خیز بگــــــــــذ رد/ هم فصل ناملایم پاییز بگــــــــــــــــذ رد/ گر نا ملایمی به تو کرد از قـضــــــــــا خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد
امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 1377
بازدید کل : 61290
تعداد مطالب : 452
تعداد نظرات : 89
تعداد آنلاین : 1





تبادل لینک

خرید بک لینک