قاب زیبای پنجره اگر به خانه ی من امدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از ان به ازدحام کوچه ی خوشبختی بنگرم...
| ||
|
گاهى آدم يكى را دوست دارد
که هیچ تشابهی با او ندارد اما شيفته نگاهَ ش مى شود ، در خلوت خود... در شلوغى ها به دور از تمام حرف ها ، به او فكر مى كند ، به خنده هاىیش دل مى بندد و با شنيدنِ اسم او-آن میم مالکیت- دست ُ پاى خود را گم مى كند.. و لحظه اى كه او لب به سخن باز مى كند خيره مى شود در صداىَیش ...-حرکات لبانش- و ... آدم گاهى بى دليل شوخى ، شوخى جدی ،جدی عاشق مى شود ، به همين سادگى ... تهمینه میلانی : عاشقم، اهل همین کوچه ی بن بست کـناری که تو از پنجره اش پای به قلب من ِ دیوانه نهادی تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟ من کجا ؟ عشق کجا ؟ طاقتِ آغاز کجا ؟ تو به لبخند و نگاهی منِ دلداده به آهی بنشستیم. تو در قلب و منِ خسته به چاهی گُنه از کیست ؟ از آن پنجره ی باز ؟ از آن لحظه ی آغاز ؟ از آن چشم ِ گنه کار ؟ از آن لحظه ی دیدار ؟ کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت، همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب، تو را تنگ در آغوش بگیرم............
یک شب از دست کسی باده ای خواهم خورد که مرا با خود تا آن سوی اسرار جهان خواهد برد با من از هست به بود با من از نور به تاریکی ازشعله به دود .................... ادامه............. ادامه مطلب [ چهار شنبه 2 ارديبهشت 1394برچسب:فریدون مشیری, ] [ 11:10 ] [ Emily&fa ]
کاروان رفته بود و دیده ی من همچنان خیره مانده بود به راه خنده می زد به درد و رنجم اشک شعله می زد به تار و پودم آه! ........................ ......... چه بگویم،فشار غم نگذاشت که بگویم:خدا نگهدارت!
کاروان رفته بود وپیکر من در سکوتی سیاه می لرزید، روح من تازیانه ها می خورد به گناهی که:عشق می ورزید! ادامه............. ادامه مطلب [ چهار شنبه 2 ارديبهشت 1394برچسب:فریدون مشیری, ] [ 11:3 ] [ Emily&fa ]
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |